خیزش توده ای در مصر:
چشم انداز و مسائل گرهی پیشارو
با هيئت دائر حزب
على جوادى٬ آذر ماجدى٬ سياوش دانشور

یک دنیای بهتر: خیزش توده های مردم برای سرنگونی رژیم حسنی مبارک در مصر اذهان بشریت متمدن را به این تحولات خیره کرده است. خواستهای پایه ای مردم در این اعتراضات چیست؟ جوهر این اعتراضات کدام است؟ ویژگی های این اعتراضات چیست؟ آیا شاهد شکل گیری یک انقلاب اجتماعی هستیم؟ آیا حسنی مبارک و آرایش کنونی بورژوازی مصر میتواند خود را سرپا نگهدارند؟

علی جوادی: اجازه دهید از قسمت آخر سئوال شما آغاز کنم. رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک دوام چندانی نخواهد داشت. چند هفته آتی سرنوشت رژیم حسنی مبارک را رقم خواهد زد. در حال حاضر "مرده ای است که راه میرود". شمارش معکوس برای سرنگونی اش شروع گشته است. غول از شیشه خارج شده و کمترین دست آورد این تحولات عظیم در مصر سرنگونی رژیم فعلی سرمایه در قالب کنونی است. رژیمی که دستگاه سرکوبش ناکار شده است. درهای زندانهایش در هم شکسته شده است. ارتش اش در خیابانها عملا در مقابل قدرت توده های مردم فلج شده است. فقط رفتنی است. این حکم توده های بپاخواسته است .

دوران جدیدی در جوامعی که معمولا جهان عرب نامیده شده است٬ آغاز شده است. دوران خیزشهای توده ای٬ دوران بیداری٬ دوران اعمال اراده قدرت اجتماعی برای در دست گرفتن سرنوشت و مقدرات جامعه٬ دوران اعتماد به قدرت توده ای برای تغییر. آنچه شاهدیم تنها آغاز شورشها٬ خیزشها٬ قیامها و تحولاتی است که در این پروسه شکل خواهد گرفت. تحولات بزرگ بسیاری در راه است. بدون تردید بورژوازی قادر نخواهد شد وضع موجود را حفظ کند. از طرف دیگر سرنوشت این تحولات محتوم و یا از پیش رقم خورده نیست. آینده را تلاقی جنبش های اجتماعی رقم خواهد زد. اما دوران تغییرات بزرگ در زندگی توده های مردم آغاز شده است و مولفه اساسی این تحولات دخالتگری توده های مردم برای یک زندگی بهتر٬ یک زندگی شایسته انسان امروزی است .

مردم مصر گرسنه اند. محرومند. فقیرند. تحقیر شده اند. فاقد کوچکترین حقوق مدنی و شهروندی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی اند. این مردم امروز بپاخواسته اند. سهم و حق خود را از زندگی طلب میکنند. محورهای عمومی خواستهایشان روشن و مشخص است. میکروفن را جلوی دهان هر انسان معترضی در خیابانها مصر٬ در قاهره و اسکندریه٬ قرار دهید٬ پاسخ ها روشن است. این مردم نمیخواهند گرسنه باشند. نمیخواهند فقیر باشند. نمیخواهند با دو دلار در روز یک زندگی مادون انسانی داشته باشند. خسته اند. بیمه درمانی میخواهند. تحصیلات مناسب میخواهند. این مردم آزادی و حقوق مدنی و شهروندی میخواهند. نمیخواهند برای هر اعتراضی با زندان و شکنجه و سرکوب و پلیس امنیتی و تانک مواجه شوند. برابری میخواهند. رفاه و سعادت و خوشبختی میخواهند. زندگی انسانی را حق خود میدانند.
 
جوهر این اعتراضات چیست؟ این اعتراضات توده های مردم کارکن و زحمتکش علیه حاکمیت سرمایه و فقر و فلاکت و استبداد و دیکتاتوری خشن ذاتی سرمایه در این جوامع است. آن مجموعه مسائلی که مردم بر علیه آن مشتهای گره کرده خود را به جهان نشان میدهند٬ محصول کارکرد نظام سرمایه داری در جوامعی مانند مصر است. این اعتراضات دارای عنصر قوی آنتی کاپیتالیستی است حتی اگر خود توده مردم بر این مساله وقوف کامل نداشته باشند.
 
آنچه امروز در مصر در جریان است یک جنبش عظیم توده ای برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک است. سرنگونی رژیم حاکم خواست پایه ای و گرهی این تحول عظیم اجتماعی است. تمام راهها برای سازش و حفظ قدرت حاکمه کنونی بسته شده است. راهی جز سرنگونی حسنی مبارک موجود نیست. مساله این است که این پروسه چه اشکالی بخود خواهد گرفت. در این جنبش نیروهای متفاوت اجتماعی درگیرند. از جنبشهای ناسیونالیستی پرو غربی گرفته تا جنبشهای اسلامی٬ جنبشهای ناسیونالیستی – اسلامی و جنبش کمونیستی و کارگری. این نیروها آینده یکسان و چشم انداز واحدی از تحولات در مصر را در سر ندارند. جدال بر سر آینده سیاسی و اقتصادی مصر در پروسه سرنگونی رژیم حسنی مبارک و پروسه استقرار حکومت آتی رقم خواهد خورد. این پروسه میتواند اشکال پیچیده و چند وجهی بخود بگیرد. سرنگونی حسنی مبارک قریب به یقیین حلقه اول این تحولات است.
  
آینده این تحولات از پیش رقم نخورده است. به قولی همه گزینه ها و آلترناتیوها در مقابل جامعه قرار دارند. مسلما احتمال وقوع هر سیری از تحولات یکسان نیست. چنانچه کارگر و کمونیسم و چپ بتوانند خود را در این پروسه متشکل کنند٬ پرچم یک آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی را در دست بگیرند٬ و به یک نیروی اجتماعی قوی تبدیل شوند٬ ما میتوانیم شاهد شکل گیری یک تحول عظیم کارگری٬ یک انقلاب کارگری٬ باشیم. چنین سناریویی با توجه به دیکتاتوری و سرکوب دیرپا در این جامعه مسلما در دوران پایانی سرنوشت این تحولات ممکن و محتمل خواهد بود. در حال حاضر با توجه به ابعادی که این خیزش توده ه ای بخود گرفته است٬ با توجه به دامنه آن٬ شاید بتوان از این تحولات به عنوان یک انقلاب یاد کرد. مسلما توده مردم و تاریخ از این تحولات به عنوان "انقلاب مصر" یاد خواهد کرد. اما انقلاب به معنی اخص کلمه در این جوامع تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. انقلابی برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه در این جامعه و استقرار یک جامعه آزاد و برابر و مرفه سوسیالیستی .

یک دنیای بهتر: تلاشهای بورژوازی برای اخته و عقیم کردن این خیزش عظیم توده ای کدامها هستند؟ سیاست غرب و آمریکا در این چهارچوب چیست؟ به چه میزان ارتش و نیروهای انتظامی میتوانند این اعتراضات را سرکوب و وادار به عقب نشینی کنند؟ پروژه رهبر تراشی برای این جنبش را چگونه می بینید؟

آذر ماجدی: سرکوب خشن اولین سلاحی است که بورژوازی و حکومت هایشان به آن متوسل می شوند. زمانی که به این نتیجه می رسند که سرکوب دیگر سازگار نیست، به سیاست منحرف کردن روند رادیکال خیزش توده ای و جنبش مردم برای رهایی از رژیم سرکوب و دستیابی به آزادی و برابری متوسل می شوند. اینها سیاست هایی کاملا شناخته شده و بارها تجربه شده است. برای مردم رهبر تراشی می کنند، می کوشند خواستهای مردم را تعدیل کنند. ایدئولوگ های چکمه لیس خود را وارد صحنه می کنند تا تحلیل های کاذب و دروغین و سطحی از مبارزات مردم، امیال آنها و آرمان های شان بدست دهند. در این راه رسانه ها و آکادمیا را بخدمت می گیرند .

معمولا دیکتاتورهای در راس قدرت می کوشند با لحنی تعدیل شده به مردم پیام آشتی و مصالحه بدهند. شاه به مردم بپا خاسته ایران در سال 1357 با لحنی بغض آلود گفت: "پیام انقلاب تان را شنیدم!" زین العابدین بن علی در تونس و نخست وزیر منصوب شده او به مردم گفتند که با آرمان های انقلابی آنها همراهند. حسنی مبارک هم اراجیفی از این دست تحویل مردم انقلابی مصر داد. بطور موازی بورژوازی محلی و بین المللی مشغول رهبر سازی می شوند و رهبران یک شبه تولید شده را در مقابل مردم قرار می دهند.
 
در ایران زمانی که مردم بختیار را نپذیرفتند و با شعار "بختیار، نوکر بی اختیار" نخست وزیری اش را مورد استقبال قرار دادند، سراغ کپک زده ترین و مرتجع ترین بخش اپوزیسیون رفتند و در هراس  از تعمیق مبارزات انقلابی مردم و افتادن قدرت بدست کمونیسم، خمینی را به رهبر مبارزات مردم بدل کردند. در مصر می کوشند البرادعی را که برای بخش عظیم مردم مصر، فردی ناشناخته است به "رهبر اپوزیسیون" بدل کنند .

جالب است که رسانه های بین المللی ابتدا از او بعنوان رهبر اپوزیسیون نام می بردند ولی سریعا با اعتراض مواجه شدند و کلمه رهبر را با چهره جانشین کردند. البرادعی که مزدبگیر بورژوازی غرب و تروریسم دولتی بوده است و برای روز مبادا یک جایزه نوبل صلح هم به او داده اند، یکدفعه وارد مصر شد و پیشنهاد مذاکره با دولت داد. در تظاهرات میلیونی روز سه شنبه می گفت که قول می دهد "آقای مبارک محترمانه از کشور خارج شود و در یک کشور دیگر اقامت گزیند." و این "گنده گویی" ها را در روزی انجام می داد که بخشی از مردم در میدان "تحریر" یک دادگاه نمایشی برای محاکمه حسنی مبارک برای جنایاتش علیه مردم مصر تشکیل داده بودند. یکی دو روز پیش در یک گزارش تلویزیونی راجع به مصر مردم می گفتند که بسیاری حتی اسم او را نشنیده اند .

اما یک واقعیت مسلم است. همیشه در چنین شرایطی، در کشورهایی که یک دیکتاتوری سرکوبگر برای مدتهای طولانی با قدرت کامل حکومت کرده است و بقول ناظرین سیاسی بورژوازی، جامعه "باثبات" بوده است، بورژوازی با یک معمای بزرگ روبرو می شود. زیرا سرکوب خشن و اختناق امکان هر نوع تحزب و فعالیت سیاسی مخالف را مسدود کرده است. لذا یک خلاء جدی و مهم در مقابل آنها قرار می گیرد و رهبر سازی کار پیچیده ای می شود.
 
دولت آمریکا در حالت بسیار پریشانی قرار دارد. ترس را در چهره اوباما میتوان بخوبی تشخیص داد. مانده اند چکار کنند. از جانب بخشی از بورژوازی، بویژه دولت اسرائیل کوشیده می شود که با علم کردن "لولوی" اخوان المسلمین آلترناتیو حفظ مبارک یا حاکمیت ارتش را در مقابل قدرت های غربی قرار دهند. در مقابل این گرایش، گرایش دیگری می کوشد ایده یک اسلام تعدیل شده مانند اردوغان٬ دولت ترکیه را طرح کند. از ائتلاف البرادعی و اسلام تعدیل شده صحبت می کنند .

اینها پروژه بورژوازی است. ارتش فعلا به مردم حمله نکرده است. اما پس از آخرین پیام مبارک مبنی بر اینکه تا سپتامبر در قدرت باقی خواهد ماند، گفته می شود برخورد ارتش تغییر کرده است و فعلا با تیراندازی هوایی می کوشد مردم را پراکنده کند .

اما بنظر من سرکوب دیگر پاسخگو نیست. مردمی که ترسشان ریخته است، زمانی که دیوار ارعاب ترک برداشته است، زمانی که انسان های عادی در خیابان می گویند که "ما اجازه حرف زدن نداشتیم. سرکوب مان می کردند. شکنجه مان می کردند. الان دیگر میخواهیم حرف بزنیم." دیگر سرکوب راهکار نیست. البته با سرکوب خشن می توانند پروسه را طولانی تر کنند. اما نمی توانند اوضاع را به قبل بازگردانند. باید تغییری ایجاد شود که مردم را راضی یا قانع کند. تغییری که مردم را به خانه ها و کارخانه و مدرسه بازگرداند. مساله بر سر این تغییر است .

کدام تغییر؟ مردم خواهان آزادی، برابری و رفاه همگانی هستند. مردم به هزار زبان گفته اند که علیه فقر، تبعیض، اختناق و سرکوب و فساد حکومت و پلیس و طبقات بالا به خیابان آمده اند. روشن است که این امیال در سرمایه داری متحقق نمی شود. حتی یک ذره آن نیز در جامعه باصطلاح در حال توسعه تحت سرمایه داری تامین نمی شود. سرمایه داری در این بخش از جهان با دیکتاتوری خشن همراه است. لذا نقش کمونیست ها باید افشای تمام این آلترناتیو سازی ها و ایجاد ایستگاه توقفها برای جنبش توده ای مردم برای تغییر باشد. باید این ایستگاه های توقف را کنار زد. نباید گذاشت که مردم به کم قانع شوند، فریب بخورند. از روی خستگی رضایت دهند. این پروژه کمونیسم و طبقه کارگر انقلابی است .

یک دنیای بهتر: سه دهه حاکمیت سرکوب و دیکتاتوری بورژوازی امکان فعاالیت گسترده و علنی از احزاب اپوزیسیون را عملا سلب کرده است. وزن و جایگاه جنبشهای اجتماعی مختلف در این تحولات را چگونه می بینید؟ این اعتراضات در کجای مبارزه علیه سرمایه داری قرار میگیرند؟

سیاوش دانشور: در کشورهاى اختناق زده چهره واقعى تمايلات اجتماعى يا مخدوش است و يا آنطور که واقعا هست ديده نميشود. اما وقتى جامعه منفجر ميشود٬ تنها بيان اين حقيقت ساده است که اين تمايلات و خواستهاى سرکوب شده برحق اکثريت عظيم جامعه است که به درجه انفجار رسيده است. آنچه امروز شاهديم٬ انفجار توده اى براى سلب از وضع موجود٬ براى نفى حکومت مبتنى بر فقر٬ بيکارى٬ فساد و ديکتاتورى است. چهارچوبى که وسيعا و از زبان هزاران معترض و مفسر و ناظر اين روزها در مصر شنيده شده است. اين اعتراضات و چهارچوبى که مورد حمله قرار ميدهد ماهيتا اعتراضى ضد سرمايه دارى است. اگرچه اسلاميها٬ ناسيوناليستها٬ پرو غربى ها٬ خود حکومتيها و ارتش تلاش ميکنند تبئين هاى ديگرى به اين اعتراضات الصاق کنند٬ با اين حال تصوير شفاف و تاکنون حاکم به اين اعتراضات نه اسلامى است٬ نه پرچم پان عربيسم ناسيوناليسم ميليتانت را دارد٬ نه ضد آمريکا و ضد غرب از موضع شرقى و اسلامى است. اين اعتراضات صريحا و شفاف ضد کاپيتاليستى است و در اين مقطع نفى اختناق ضرورى اين کاپيتاليسم يعنى مبارک و رژيمش را مورد هدف قرار داده است.

سوال مصر سوالى صرفا مصرى و منطقه اى نيست٬ سوالى جهانى است. آمريکا و اروپاى غربى قيد مبارک را زدند و عليرغم ژست اوباما مبنى بر "انتخاب رهبران توسط خود مردم مصر" براى جايگزينى ترکيبى تلاش ميکنند که در اين مرحله بحرانى منافع آنها را به خطر نياندازد و در عين حال الگوئى براى کشورهاى مشابه مصر باشد. اين سياست حمايت قوى بدنه رژيم سابق٬ اپوزيسيون بورژوائى و ناسيوناليست را دارد. بيشتر نيروها و کسانى که راجع به رفرم٬ روشهاى مسالمت آميز٬ انتخابات آزاد٬ ديالوگ و دمکراسى حرف ميزنند با اين سياست خوانائى دارند و نيروى اين گرايش ميشوند. بخش عمده روشنفکران بورکرات و وکلا و طبقات مرفه ميانى که اساسا به موقعيت نامناسب خود در جامعه کنونى اعتراض دارند نيروى اين گرايش و سناريو ميشوند. جريان اسلامى اخوان المسلمين٬ از آنجا که پژواکى در جنبش توده اى عليه فقر و اختناق ندارد و همينطور از جانب غرب و بويژه اسرائيل بعنوان يک خطر شمرده ميشود٬ لااقل در اين مرحله سياست حمايت و همراهى خود را با سناريوى آمريکا و اروپا اعلام کرده است. گرايش ناسيوناليسم ميليتانت ضد آمريکا نيز تاکنون خود را نه در اشکال راست و نه چپ نشان نداده است. اين وضعيت اردوى راست و بالائى در کليت آنست.  

طبقه کارگر مصر٬ محرومان و زحمتکشان شهرى٬ نسل جديد٬ و همينطور ميلياردها کارگر و آزاديخواه و کمونيست و سوسياليست در دنيا که با اشتياق رويدادهاى مصر و تونس را دنبال ميکنند٬ اردوى چپ اين تحولات هستند. اين اردو عليرغم عدم انسجام کنونى اش تبئين متمايزى از کل اين تحولات دارد و اهداف و توقعى متمايز را دنبال ميکند. جنبش کارگرى مصر در قياس با کشورهاى منطقه جنبشى قوى است. تا امروز اين کارگران و محرومان هستند که ابتکار عمل سياسى را در دست دارند. اعتراض عليه فقر٬ بيکارى٬ فساد و ديکتاتورى٬ اعتراض نسل جديد که با ابزارهاى دنياى امروز به بسيج توده اى عليه فقر و اختناق دست ميزند٬ اراده انقلابى قوى که از ابتدا بر نفى مبارک و رژيمش تمرکز کرده است٬ سنتهاى مبارزه که بسرعت به ابتکارات توده اى از کنترل محلات و حفاظت از آنها٬ سازماندهى توده اى٬ تقسيم نان و امنيت٬ هشيارى سياسى در قبال پرووکاسيون اوباش  و امنيتى ها٬ همه اينها تاکنون واقعيات مسلط تحرک انقلابى در مصر است. اعتراض عليه فقر و بيکارى و ديکتاتورى و بورکراسى و فساد و اعاده آزادى و رفاه و اعمال اراده عمومى٬ سنت اعتراض ضد سرمايه دارى طبقه کارگر است و بايد قويا مورد حمايت و تقويت در ابعاد جهانى قرار گيرد.

در بالا و زير فشار خرد کننده پائين بسرعت مشغول تجديد آرايش و پيشبرد سناريوى دولت انتقالى اند. اساسى ترين وظيفه دولت موقت ضد انقلابى بورژوائى اعاده وضع موجود است. اگرچه کارگران و مردم محروم در اين قيامهاى توده اى مهرشان را تاکنون کوبيده اند اما به اندازه بالائى ها آمادگى سياسى و سازمانى ندارند. در پائين پيشروى ادامه دارد٬ نهادهاى توده اى و راديکال مرتبا شکل ميگيرند. دعوا تازه آغاز شده و مراحل پيچيده اى پيش رو است.

یک دنیای بهتر: محورهای عمومی سیاست کمونیسم کارگری در این شرایط کدامها هستند؟ راه پیشروی کدام است؟

علی جوادی: سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه حسنی مبارک محور سیاست یک جریان کمونیستی کارگری در مصر است. کسب هژمونی سیاسی در جنبش سرنگونی مولفه اساسی و تعیین کننده در این چهارچوب است.
 
کمونیسم کارگری در مصر باید نماینده "نه" عمیق و همه جانبه کارگر و توده مردم به وضع موجود باشد. "نه" به فقر و گرسنگی و فلاکت اقتصادی. "نه" به بيحقوقی سیاسی و مدنی. "نه" به نابرابری و شکاف طبقاتی. "نه" به سرکوب و استبداد. "نه" به چپاول اموال مردم. "نه" به زندان و شکنجه. "نه" به محرومیت. و هر چقدر که این "نه" عمیق تر و همه جانبه تر و معتبرتر باشد به همان اندازه جامعه امکان پیدا میکند که وضع موجود را به نفع یک زندگی انسانی تغییر دهد .

کمونیسم کارگری در مصر باید نماینده نقد و افشای همه جانبه نقاط سازش و ایستگاههای توقف باشد. غرب و بخشهای وسیعی از نیروهای فعلی اپوزیسیون کنونی در مصر تلاش خواهند کرد که با رفتن حسنی مبارک اعتراضات را تمام شده و پایان یافته اعلام کنند. از مردم خواهند خواست که به خانه و زندگی و کار خود برگردند. نباید اجازه داد. نباید پذیرفت. رژیم مبارک تمام شده است. مساله اساسا بر سر سرنوشت سیاسی و اقتصادی نظام آتی حاکم بر مصر است. کدام آینده؟ سرمایه داری یا سوسیالیسم؟ اما چگونه؟

یک مصاف بزرگ در مصر چگونگی حاشیه ای کردن و خنثی کردن تحرک اسلامیستها در مصر است. جریان اخوان المسلمین یک جریان خطرناک و پرقدرت است. تاکنون نتوانسته است خود را به این اعتراضات تحمیل کند اما چگونگی خنثی کردن این جریان یک مساله حیاتی در مصر کنونی است.
امروز جامعه درگیر تحولی بسیار پیچیده و چند وجهی است. چرخ جامعه از حرکت ایستاده است. تولید عملا متوقف شده است. رژیم حاکم زندگی روزمره مردم را رژیم به اشکال مختلف به گروگان گرفته است. مساله تامین آذوقه زندگی روزمره و همچنین مساله امنیت زندگی توده های مردم از عاجل ترین مسائل روبری جامعه است. یک نیروی کمونیست و دخالتگر باید بتواند در عین سازماندهی اعتراضات توده های مردم باید بتواند به سازماندهی مساله تقسيم نان و تامين آسایش مردم در این شرایط ملتهب بپردازد. از هم اکنون ما شاهد شکل گیری تشکل های محلات برای سازماندهی توزیع نان٬ جمع آوری زباله و تامین برخی از اقلام اولیه زندگی روزانه هستیم. کمونیسم و کارگر باید به رهبر شکل دادن به این سازماندهی جدید زندگی تبدیل شد. باید شوراهای محلات و کار را سازمان داد و کنترل تولید و توزیع را از چنگ بورژوازی خارج کرد و در خدمت رفع نیازهای مردم به حرکت در آورد.
 
جامعه مصر در حال جوش و خروش است. میلیونها تن از مردم در خیابانها هستند. فریاد میزنند٬ اعتراض میکنند٬ خواهان سرنگونی رژیم حسنی مبارک و تغییرات پایه ای هستند. باید برای این اعترضات پرچم روشن و غیر قابل تفسیری تعریف کرد. پرچمی که به فریاد همگانی مردم تبدیل شود. و مهمتر این اعتراضات را باید سازماندهی کرد. کمونیسم دخالتگر باید به نیروهی سازماندهنده و رهبری کننده تبدیل شود. باید قدرت کارگر به نیروی اصلی این اعتراضات تبدیل شود. باید کارگر را متشکل و سازماندهی شده و با پرچم مستقل سوسیالیستی اش به میدان آورد. و تحقق این وظایف در شرایطی که جامعه از دل یک خفقان سی ساله بیرون می آید کار چندان آسانی نیست. ولیکن این تمام مساله نیست. مساله این است که از هم اکنون باید برای یک نبرد تمام عیار آماده شد. باید به فکر قیام نهایی و سرنگونی رژیم سرمایه در هر شکل و آرایش آن بود.
 
یک دنیای بهتر: جریان اخوان المسلمین یک جریان اسلامی در مصر است. برخی به خطر قدرت گیری اسلام سیاسی در مصر تاکید دارند. این خطر چقدر واقعی است. چگونه میتوان این "خطر" را خنثی کرد؟ این مبارزات چه تاثیری بر مساله اسرائیل و فلسطین خواهد داشت؟

آذر ماجدی: بنظر من خطر جریان اسلامی جدی است. بهیچوجه نباید این خطر را دست کم گرفت. اسلامیست ها از زمان بقدرت رسیدن رژیم اسلامی در ایران، و سیاست های آمریکا و غرب در افغانستان که موجب قدرت گیری اسلامیست ها و در نهایت طالبان در افغانستان شد، یک نیروی جدی در صحنه سیاست در منطقه هستند. بویژه در مصر که اخوان المسلمین چهره مظلومی هم بخود گرفته است. بسیاری از فعالین آن در زندان بوده اند. هر چند که این جریان تنها جریان سیاسی است که تا حدودی از آزادی عمل برخوردار بوده است .

ضمنا باید بقدرت اسلامیست ها در منطقه توجه داشت. نقش رژیم اسلامی در ایران را نباید دستکم گرفت. کمک های عظیم مالی و استراتژیک این رژیم به اسلامیست ها، حزب الله و حماس را باید در نظر داشت. حتی دولت عربستان سعودی هم به بخشی از اسلامیست ها کمک های مالی بسیار می کند. اکنون جریان اسلامی باصطلاح "تعدیل شده" نیز به یک نیروی سوم اسلامی بدل شده است. دولت اردوغان در ترکیه نیز وارد معادلات سیاسی در منطقه شده است. تمام این جریانات را باید جدی گرفت و در مقابل آنها محکم ایستاد. بهیچوجه نباید اجازه داد که اسلامی ها بقدرت نزدیک شوند. قدرت گیری اسلامیست ها در مصر یک فاجعه بزرگ است. اسلامیست ها یک جریان ارتجاعی مانند دولت حسنی مبارک اند .

اما در عین حال باید توجه داشت که هراس از قدرت گیری اسلامیست ها نباید موجب سست شدن مبارزه علیه حکومت سرکوب و جنایت، فقر و فلاکت حسنی مبارک شود. این حکومت را باید با تمام اجزایش به زیرکشید. هم اکنون حتی در میان بخشی از انسان های آزادیخواه و انسان دوست چنین تمایلی موجود است که "حسنی مبارک از اسلامیست ها بهتر است. پس حالا که آلترناتیو بهتری نیست، نباید او را سرنگون کرد." این برخوردی کاملا اشتباه است. این تفکر عامیانه که ظاهرا "میان بد و بدتر باید بد را انتخاب کرد" تفکری بسیار نادرست است که خود می تواند به مانعی جدی در مقابل مبارزات انقلابی مردم بدل شود. باید در مقابل این تفکر و بسط و اشاعه آن قاطعانه مقابله کرد .

مردم مصر حق دارند که در قرن بیست و یک فقر و فلاکت نخواهند؛ سرکوب و اختناق نخواهند؛ زندان و شکنجه را پس بزنند؛ در مقابل فساد و استثمار خشن بایستند؛ سرنوشت و اداره جامعه را بدست خود بگیرند. این حق مسلم آنها و تمام بشریت است. باید از مبارزات مردم مصر برای سرنگونی رژیم حسنی مبارک قاطعانه دفاع کرد. باید کوشید به سهم خویش در رفع موانعی که بورژوازی بین المللی و محلی و جریانات سکولاری که خواسته یا ناخواسته در کمپ تروریسم دولتی قرار می گیرند، ایستاد و اهداف آنها افشاء نمود. در عین حال باید در مقابل کلیه جریانات ارتجاعی که می کوشند از آب گل آلود ماهی بگیرند و مذبوحانه به قدرت بخزنند، ایستاد. اخوان المسلمین یکی از این جریانات است. باید خطر آنها را بعنوان یک هشدار جدی یادآور شد، بدون آنکه عزم و اراده مردم برای سرنگونی رژیم حسنی مبارک را سست و متزلزل کرد. این کار جنبش کمونیسم کارگری است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری به سهم خویش در این جهت فعالانه خواهد کوشید .

یک دنیای بهتر: مصر یک ستون دول غربی٬ آمریکا و متحدینش در شمال آفریقا و خاورمیانه و بزرگترین کشور عرب زبان است. آینده مصر کدام است؟ سناریوهای محتمل کدامند؟

سیاوش دانشور: ما وارد يک دوران انقلابى شده ايم که ميتواند کشدار و پيچيده باشد و اوضاع مختلفى را از سر بگذراند. مشخصه اساسى ايندوران باز شدن مسئله قدرت سياسى و تشديد کشمکش طبقاتى در تمام سطوح و به معنى وسيع کلمه است. دوره اى که چتر اختناق کنار ميرود و گرايشات اجتماعى و جنبش هاى سياسى قد علم ميکنند. در دوره انقلابى چه جدال درون طبقاتى و چه مبارزه طبقات متخاصم تشديد ميشود. سرنگونى٬ سرکار آمدن دولتهاى موقت با آرايش جديدى از بورژوازى٬ کودتاى نظامى و حکومت نظامى٬ اعتصابات گسترده٬ ايجاد قدرت دوگانه و آزاديهاى دوفاکتو٬ وضعيت هاى رکود و انتظار٬ انتخابات٬ تحميل رفرمها٬ عقب نشينى بورژوازى٬ و انقلاب کارگرى از جمله ميتواند مقاطع اين دوره انقلابى باشد. اين دوران تنها با فائق شدن کامل آلترتاتيو جنبش سياسى يکى از طبقات درگير٬ پرولتاريا يا بورژوازى٬ بسته ميشود.

قيام توده اى براى سرنگونى بن على و مبارک و رژيم کهنه گام اول اين تحولات است. مبارک رفتنى است و فى الحال تمام شده است. مقاومت او و ارسال اوباش به خيابانها امروز چهارشنبه و حمله به معترضين٬ تنها به تقابل شديد معترضين و تهاجم به مراکز دولتى منجر خواهد شد. مردم قصد تسليم شدن ندارند. مبارک و رژيمش هنوز مقاومت ميکند. تقابل تشديد خواهد شد. اعتصابات و تعطيلى بيشتر مراکز اقتصادى شتاب وضعيت را تندتر ميکند. در اين اوضاع٬ کودتاى نظامى ارتش با بهانه "تامين امنيت ملى" و يا اعلام دولت موقتى از جانب اپوزيسيون بورژوائى سناريوهاى فورى تر هستند. آنچه که در اين شرايط واقعى است شکلگيرى دو قدرت متمايز يکى در بالا و ديگرى در پائين است. ميليونها معترض را نميتوان با اوباش چرخانى به منزل فرستاد. اين مردم صريحا ميگويند نه پليس احتياج داريم و نه مبارک و رژيمش. لاجرم براى دفاع از همين خواستها و براى پس زدن سنگرهاى ارتجاع سياسى٬ ناچار و حتى مجبورند به ارگانهاى اعمال قدرت توده اى در اشکال مختلف شکل بدهند و قدرت و تمايل شان را از اين راه اعمال کنند. آينده را نيز همين تقابلها شکل ميدهد.

کمونيسم کارگرى و اردوى آزادى و برابرى بايد در جنگ برسر قدرت و شکل دادن به آينده نقش محورى ايفا کند و سناريوى خود را به يک انتخاب واقعى تبديل کند. طبقه کارگر و نسل جديد نيز بايد به اشکال مختلف قدرت پائينى ها شکل بدهند. بايد بتوان در کشمکش قدرت بطور واقعى بعنوان يک نيروى آلترناتيو و غير قابل گذشت شرکت کرد. هر جا که ممکن است و بلافصل ميتوان قدرت کارگران و محرومان را اعمال کرد بايد بدون وقفه به آن دست زد. بايد در هر سوال اجتماعى سياست طبقه کارگر و محرومان جامعه را در مقابل سياست بورژوازى و سرمايه داران قرار داد. بايد در مقابل فرمول مقدس "اعاده نظم" جامعه بورژوائى٬ نظم انقلابى و کارگرى را برقرار کرد و با هشيارى سياسى به جنگ توطئه ها و پرووکاسيون سياسى رفت.   

آينده مصر ميتواند ادامه گذشته در قالبى جديد باشد و ميتواند آينده اى آزاد و مرفه کارگرى و سوسياليستى باشد. اين تماما در گرو پراتيک انقلابى طبقه کارگر و اردوى چپ جامعه در اين کشمکش وسيع طبقاتى است. گذشته به پايان رسيده و آينده در حال شکلگيرى است. مسئله باز است. *